کد مطلب:330751 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:656

باب ششم : در تلاوت قرآن
تلاوت خود از اقسام ذكر و دعاست و جانشین ذكر می شود و هر تشویق و ترغیب و جلب منفعت و دفع ضرر كه در ذكر و دعاست در تلاوت قرآن نیز موجود است در آنچه می آید مطلب فوق را خواهی یافت و مطالب زیر فضایلی را بیشتر از آندو به اثبات می رساند.

اول : قرآن كلام خداست دوم : قطعا اسم اعظم است سوم : سر چشمه علم و دانش است .

حفص بن غیاث از زهری نقل كرد و گفت : از علی بن الحسین (ع ) شنیدم كه می فرمود: آیات قرآن خزانه های علم هستند هرگاه خزانه ای گشوده شود شایسته است كه به آنچه در آن است نظر كنی

چهارم :تلاوت و زیاد خواندن قرآن باعث انتشار معجزه پیامبر(ص ) است و آنرا در تواتری كه دارد برای آیندگان حفظ می كند پنجم :برای هر حرفی از قرآن پاداشی داده می شود چنانكه بیاید و در غیر آن نیامده است برای هر كدام تعدادی اندك از اخبار را بیاوریم :

روایت اول :از پیامبر روایت شده كه فرمود خدای تعالی می فرماید: هر كس قرائت قرآن او را از دعایم باز دارد من بهترین ثواب شاكرین را به او می دهم .

روایت دوم :محمد بن یعقوب در حدیثی مرفوع از پیامبر(ص ) نقل كرد كه فرمود: هر كس خدای تعالی به او قران بدهد و فكر كند كه خدای تعالی به دیگران بهتر از آنچه كه به او اعطا كرده است بزرگی را كوچك شمرده و كوچكی را بزرگ شمرده است .

روایت سوم :از آنحضرت روایت شده كه : وقتی فتنه ها همانند پاره های شب تار به شما روی آورند بر شما باد به قرآن زیرا قران شفیعی است كه از دیگران شفاعت میكند و شاهدی است كه خدای تعالی او را تصدیق می كند و هر كس او را جلوی خود قرار دهد او را به بهشت می برد و هر كس او را پشت سر خود قرار دهد او را به جهنم سوق می دهد و او بهترین راهنما به بهترین راههاست و هر كس از قرآن گفت ، راست گفت و مومن شد و هر كس به قران حكم كند عدالت كرده و هر كس به قرآن تمسك كند اجر برده است .

روایت چهارم :لیث بن سلیم بدون واسطه از پیامبر روایت كرده است كه آن حضرت فرمود: خانه های خویش را با تلاوت قرآن نورانی كنید و خانه های خود را جایگاه مردگان نسازید چنان كه یهود و نصاری چنان كردند كه در معابد و كنیسه ها یشان نماز گزاردند و خانه های خود را خالی گذاشتند ،زیرا خانه ای كه در آن زیاد تلاوت قرآن شود خیرش زیاد می شود و اهل آن از تلاوت قرآن بهره مند می شوند و آن خانه اهل آسمان را روشنی می دهد چنانكه ستارگان آسمان به اهل دنیا نور می دهند.

روایت پنجم :از امام صادق علیه السلام آمده كه فرمود: خانه ای كه در ان مسلمانی باشد كه قران می خواند اهل آسمان آن خانه را می بینند ،چنانكه اهل زمین ستاره درخشان آسمان را می بینند.

روایت ششم :امام رضا علیه السلام از پیامبر نقل می فرماید كه آن حضرت فرمود: برای خانه هایتان بهره ای از قران قرار دهید ،زیرا وقتی در خانه ای قران خوانده شود بر اهل آن خانه سبك گرفته می شود و خیراتش زیاد می گردد و اهل ان در زیاده هستند و اگر در آن خانه قرآن خوانده نشود خانه بر اهلش ‍ تنگ می شود و خیراتش كم می شود و ساكنین آن در نقصان خواهند بود.

روایت هفتم :امام صادق علیه السلام فرمود:شایسته است كه مومن نمیرد تا آنكه قران بیاموزد و یا آنكه در راه فراگیری آن باشد.

روایت هشتم :حسن ابن الحسین دیلمی از كتابش نقل كرد كه آن حضرت فرمود:قرائت قرآن بهتر از ذكر است و ذكر بهتر از صدقه است و صدقه بهتر از روزه است و روزه سپر آتش است و فرمود:قاری قران به عوض هر حرفی در نمازش در صورتی كه در حال ایستاده بخواند صد حسنه دارد و در صورتی كه نشسته نماز گزارد و در آن قرآن بخواند پنجاه حسنه بابت هر حرفی می برد و در غیر نماز اگر با طهارت باشد بابت هر حرفی بیست و پنج حسنه می برد و اگر بدون طهارت باشد ده حسنه می برد منظور من ا زحرف این نیست كه بگویم الم یك حرف است بلكه برای قاری قران برای هر حرف یعنی بابت الف ده حسنه و بابت حرف لام ده حسنه و بابت حرف میم ده حسنه و عوض حرف راء ده حسنه می برد.

روایت نهم :بشر بن غالب اسدی از امام حسین بن علی (ع ) روایت كرد كه فرمود:هر كس آیه ای از كلام خدا را در نمازش به حالت ایستاده بخواند خدای تعالی در عوض هر حرفی صد حسنه برایش می نویسد و اگر در غیر نماز بخواند بابت هر حرفی ده حسنه (77)به او می دهد و اگر قرآن را بشنود به عوض هر حرفی یك حسنه می نویسند و اگر قرآن را در شب ختم كند فرشتگان آسمان بر او صلوات می فرستند تا صبح كند و اگر در روز ختم قرآن كند ملایكه بر او درود فرستند تا شب كند و برای وی یك دعای مستجاب هست و آن بهتر است از آنچه كه بین آسمان و زمین است ، پرسیدم :این پاداش كسی است كه قران خوانده است (ولی كسی كه قران نخوانده پاداشش ‍ چیست ؟) حضرت فرمود:ای برادر بنی اسد !خدای تعالی بخشنده و بزرگوار و كریم است وقتی آنچه كه شنیده (در حفظ دارد) بخواند خدای تعالی همان را به او می دهد.

روایت دهم :عبدالله بن سلیمان از ابی جعفرباقر علیه السلام نقل كرد كه آن حضرت فرمود:هر كس در نماز در حال ایستاده قران بخواند خدای تعالی به هر حرفی صد حسنه به او می دهد و هر كس در نمازش نشسته قران بخواند خدای تعالی برای هر حرفی پنجاه حسنه می نویسد. و هر كس در غیر نمازش قران بخواند به عوض هر حرف ده حسنه برایش می نویسند.

روایت یازدهم :از امام صادق علیه السلام آمده است كه فرمود:هر كس حرفی از قرآن را د رحال نشسته در نماز بخواند خدای پنجاه حسنه در عوض آن حرف برایش می نویسد و پنجاه گناه را از او محو می كند و پنجاه درجه او را بالا می برد و هر كس در حال ایستاده در نماز حرفی از قرآن بخواند خدای تعالی به عوض آن حرف صد حسنه برایش می نویسد و صد گناه از او محو كند و صد درجه او را بلا برد و هر كس قران را ختم كند یك دعای مستجاب دارد، خواه در آینده ویا در حال . روای گفت :خدای مرا فدایت كند همه قران را بخواند،فرمود: همه قران را ختم كند. منصور از ابی عبد الله (ع ) نقل كرد فرمود:از پدرم شنیدم كه می فرمود:رسول خدا می فرمود:قران را تا آنجا كه می داند ختم كند.

روایت دوازدهم :ازامام صادق علیه السلام وارد شده است كه فرمود: هر كس حرفی از كتاب خدا را بدون قرائت بشنود خدای تعالی برای او حسنه ای بنویسد و گناهی را از وی محو كند و درجه ای را به او دهد.

روایت سیزدهم :خالد بن مارد فلانسی ا زابی حمزه ابی جعفر باقر(ع ) نقل كرده است كه آن حضرت فرمود:هر كس قران را در مكه از جمعه تا جمعه دیگر ختم كند یا كمتر از آن ختم نماید و یا بیشتر از آن ختم كند خدای تعالی برای او اجر و حسناتی را كه از جمعه اول دنیا تا جمعه آخر دنیا بوده و یا خواهد بود برای او می نویسد و اگر در سایر ایام هم ختم كند نیز چنین حسناتی دارد.

روایت چهاردهم :سعید بن ظریف از امام باقر(ع ) نقل كرد كه فرمود :رسول خدافرمود: هر كس ده آیه از آیات قرآن را در یك شب بخواند از غافلین شمرده نمی شود و هر كس پنجاه آیه از قرآن را بخواند از ذاكرین نوشته می شود و هر كس صد آیه بخواند از قانتین نوشته می شود. و هر كس دویست آیه بخواند از خاشعین نوشته می شود و هر كس سیصد آیه بخواند از فایزین نوشته می شود و هر كس پانصد آیه بخواند از مجتهدین نوشته می شود و هر كس هزار آیه بخواند قنطاری از نیكی برای او نوشته می شود و مقدار قنطار پانزده هزار مثقال از طلاست و مثقال بیست و چهار قیراط می باشد كه كمترین آن مثل كوه احد است و بزرگترین آن به بزرگی آنچه میان آسمان و زمین است می باشد.

فصل (1)

در فضیلت قرائت قران قبل از خواب

وشایسته است كه انسان نخوابد جز آنكه مقداری قرآن بخواند. فضیل بن یسار از امام صادق علیه السلام روایت كرد كه فرمود:چه چیز مانع تاجر در بازار است كه وقتی از بازار برگشت نخوابد تا آنكه سوره ای از قران بخواند و برای او در قبال هر آیه ای كه می خواند ده حسنه می باشد و ده سیئه از او محو می شود.

فصل (2) در فضیلت نگهداری قرآن در منزل

و مستحب است كه در خانه قرآن نگهدارند ،چون امام صادق علیه السلام فرمود:خوشم می آید كه در خانه قرانی باشد كه خدای تعالی شیطان را به ان طرد كند و شایسته است كه آن قرآن را بخواند اگر چه از حفظ می تواند قرآن بخواند و قرآن را رها نكند. و نیز به دلیل سخن امام صادق علیه السلام كه فرمود: سه چیز به درگاه خدای عزیز جلیل شكایت میكند: مسجد خراب كه كسی در آن نماز نمی خواند و عالمی كه در میان نادان هاست و قرانی كه غبار بر او نشسته و از آن خوانده نمی شود. و از اسحاق بن عمار روایت شده كه فرمود:به امام صادق علیه السلام عرضه داشتم :فدایش شوم . من قرآن را حفظ هستم آیا از حفظ بخوانم بهتر است و یا از روی قران بخوانم ؟اسحاق بن عمار گفت : امام در پاسخ من فرمود: نه ،بلكه قرآن را بخوان و در كتاب نگاه كن ! و این بهتر است آیا نمی دانی كه نگاه به قرآن عبادت است ؟ و از ان حضرت نقل شده است كه هر كس در قران نگاه كند از چشمش بهره می برد و از عذاب پدر و مادرش ولو كافر باشند كاسته می گردد و از آن حضرت بدون واسطه از پیامبر نقل شده است كه فرمود: هیچ چیز بر شیطان از قرائت قرآن از روی مصحف سنگینتر نیست و قران در منزل شیطان را طرد می كند.

فصل (3)

و شایسته است هر كس قرآن را از حفظ دارد در تلاوت آن مداومت كند تا آن كه از یادش نرود و در قیامت بر آن تاسف و حسرت بخورد. عبد الله مسكان از یعقوب بن احمد روایت كرد كه به امام صادق علیه السلام عرض كردم : فدایت شوم غمها و حوادثی بر من فرود آمد كه بخششی همه خیرات از من رخت بر بستند حتی بخششی از قرآنی كه از حفظ داشتم از خاطر رفت . وقتی یاد قران كردم آن حضرت غمگین شد سپس فرمود:مرد سوره ای از قران را از یاد می برد، روز قیامت آن سوره در درجه ای از درجات بهشت بر او مشرف می شود و می گوید : اسلام علیك آن شخص پاسخ می دهد : علیك السلام از او می پرسد .تو كی هستی ؟ جواب می دهد: من سوره فلان هستم كه مرا ضایع كردی وترك نمودی (اگر مداومت می كردی ) و به من چنگ می زدی تو را به این درجه می رساندم سپس حضرت با انگشت خویش ‍ اشاره كرد و فرمود:شما را به قرآن سفارش می كنم . قرآن را بیاموزید ،گروهی از مردم قرآن می آموزند تا بگویند فلانی قاری قرآن است و عده ای قرآن می اموزند و مقصود او صداست تا آنكه بگویند فلانی صدای خوشی دارد در این گروهها خیری نیست و عده ای قرآن می آموزند تا در شب و روز با قرآن باشند و در این اندیشه نیستند كه كسی بداند و یا نداند. و از آن حضرت در این زمینه آمده است كه فرمود:هر كس سوره ای از قرآن را از یاد ببرد آن سوره در صورتی زیبا و بر درجه بلند بهشتی برای او تمثل پیدا می كند وقتی آن را ببیند. می پرسد :تو كیستی ؟ چقدر زیبایی !ای كاش از ان من بودی ! آن صورت در جوابش می گوید آیا مرا نمی شناسی من سوره فلان هستم اگر مرا فراموش نمی كردی تو را به آن درجه بالا می بردم . و از امام صادق علیه السلام روایت شده كه فرمود:قران عهد خدای با خلقش می باشد شایسته است كه مسلمان د رعهد خدا نگاه كند و هر روز پنجاه آیه بخواند. و هیثم بن عبید گفت از اباعبدالله علیه السلام در مورد شخصی پرسیدم كه قرآن را حفظ نموده است سپس فراموشش كرد آنگاه یاد اوری نماید تا سه بار آیا مشكلی متوجه او می شود؟ فرمود:خیر.

فصل(4)در شفا به از قرآن و تعویذ باآن

بدانكه نوشداروی اعظم و یاقوت سرخ قرآن است و خواص ‍ عجیب و معجزات غریب در قرآن موجود است عظمت آنرا نمی توان با كوه عظیم مقایسه كرد بلكه قرآن گرانسنگ تر است و نمی توان آنرا با دریای عمیق مقایسه نمود بلكه قرآن عظیم تر است اگر به مواعظ و نواهی آن بنگری سخنران ماهر و واعظ بلیغ از آن اقتباس می كند و اگر به احكام و معالم حلال و حرامش بنگری از دریای آن فقیه ماهر و مفتی راستگو كفی بر می دارد و اگر به بلاغت و فصاحت قرآن نگاه كنی اهل بلاغت و فصاحت از آن بهره می جویند و از دریافت معانی و شناخت سبكها و مبانی قرآن ادیب توانا و فرزانه دانا استفاده می برد بعد از این گفتار حق سبحان ،مداحان و ثناگویان د رمدح و ثنای قرآن چه می توانند گفت كه فرمود: فبای حدیث بعده یومنون (136)بعد از قران به كدام گفتار ایمان می آورند. فرمود ما فرطنا الكتاب من شی (137) ما در قرآن چیزی را فرو گذار نكردیم و اگر برای استشفا و تعویذ به قرآن نگاه كنی در قران شفا و دوا موجود است . در این زمینه قرآن غنی و كافی است و خود راهی برای اجابت دعاهاست اكنون در مورد استشفاء و تعویذ سخن می گوییم . و آن سه قسم است :

قسم اول :

شفا از بیماریها. مقداری اندك از آن را در اینجا می آوریم تا شاهد ادعای ما باشد گر چه بسیاری از كلمات استشفا قرآن را جز پیامبر و اوصیا كه مبین وحی الهی هستند نمی دانند و دیگران از پیدا كردن آن كلمات عاجزند:

روایت اول :امام صادق علیه السلام از پدرانش بلا واسطه از پیامبر نقل می فرماید كه :مردی به خدمت پیامبر اكرم (ص ) امد و از درد سینه شكایت كرد حضرت فرمود از قرآن شفا بگیر! زیرا، خدای تعالی می فرماید : و شفاء لما فی الصدور (138)قرآن شفیا دردهایی است كه در سینه می باشد.

روایت دوم : صدوق بدون واسطه از پیامبر (ص ) نقل میكند :شفای امت من در یك سوم آیه ای از قرآن یا شربتی از عسل یا نیشتر حجام می باشد.

روایت سوم : از امام باقر علیه السلام نقل شده است كه : هر كس ‍ سوره حمد او را معالجه نكند چیزی او را درمان نمی كند.

روایت چهارم : از امام ابی الحسن علیه السلام آمده است كه فرمود: هر كس آیه الكرسی را به هنگام خواب بخواند از بیماری فالج نمی ترسد و هر كس بعد از هر نمازی بخواند جانور سمی او را آزار نمی رساند.

روایت پنج : اصبغ بن نباته در حدیث طولانی نقل كرد :مردی در پیشگاه امیرالمومنین بلند شد عرضه داشت درشكم من آبی زرد است آیا دوایی دارد؟ فرمود:بله بدون خرج كردن درهم و دیناری برای شفای آن . آیه الكرسی را بر شكمت بنویس و نیز آن را می نویسی و می خوری و ذخیره در شكم قرار می دهی به اذن خدا تندرست می شوی . مرد دستور حضرت را انجام داد به اذن حق تعالی شفا یافت .

قسم دوم :

در كافی دانستن قران در این مورد روایات زیادی موجود است . به مقداری اندك اكتفا می كنیم :

روایت اول : حسین بن احمد منقری نقل كرد گفت :از ابا ابراهیم علیه السلام شنیدم می فرمود:هر كس قران را برای خود كافی بداند وقتی یقین داشته باشد از مشرق و مغرب بی نیاز می شود.

روایت دوم : مفضل بن عمر از آن حضرت نقل كرد كه فرمود: ای مفضل از همه مردم به بسم الله الرحمن الرحیم (78) و به قل هو الله احد در پرده شو كه از راست و چپ و جلو و پشت سر و پایین و بالایت بخوانی و نیز از پادشاه ستمگر ،وقی به او بنگری سه بار آنرا بخوان و دست چپ را گره كن و از هم مگشا !تا از نزد او بیرون آیی .

روایت سوم : برای محافظت از دزدان وقتی به بسترت پناه بردی بگو قل ادعو الله اوادعو الرحمن ایا ما تدعو فله الاسماءالحسنی و لا تجهر بصلوتك و لا تخفت بها و ابتغ بین ذلك سبیلا و قل الحمد لله الذی لم یتخذ ولدا و لم یكن له شریك فی الملك و لم یكن له من الذل و كبره تكبیرا (139)از علی (ع ) روایت شده و نیز از ائمه اطهار علیه السلام نقل شده است كه هر كس این دو آیه را بخواند به هنگامی كه در بسترش قرار می گیرد پیوسته از همه شیاطین و از ستمگران عنود تا به هنگام صبح در حفظ خداست .

روایت چهارم : قرائت سوره انا انزلناه فی لیلة القدر برای چیزهایی كه ذخیره می شود و میوه هایی كه چیده می شود حرز است ، و روایت از ائمه علیهم السلام برآن وارد شده است .

روایت پنجم : برای حفاظت از شیاطین وقتی در بسترش آرام گرفت آیه سخره را بخواند ان ربكم الله الذی خلق السموات و الارض فی سته ایام ثم استوی علی العرش یغشی اللیل النهار یطلبه حثیثا و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره الا له الخلق و الامر تبارك الله رب العالمین (140)مردی از امیرالمومنین این را آموخت و رفت سپس به دهی خراب رسید شب را در آن خوابید و این آیه را نخواند شیاطین او فرا گرفتند ناگاه یكی از آنها لحیه او را گرفت شیطان دیگر به رفیقش گفت او را مهلت بده ، مرد بیدار شد و این آیه را خواند آن شیطان به رفیقش گفت خدا بینی ات را به خاك مالید الان تاصبح او را نگهبانی كن .وقتی صبح شد به نزد امیرالمومنین بازگشت و قصه را به عرض آن حضرت رساند. و گفت در كلام تو شفا و درستی یافتم . سپس آن مرد بعد از طلوع آفتاب به آن ده خراب بازگشت ناگاه آثار كشیده شدن موهای شیطان را در آنجا دید.

روایت ششم :از پیامبر (ص ) روایت شده كه : هر كس چهار آیه از اول بقره و آیة الكرسی و دو آیه بعدش و سه آیه آخر بقره را بخواند د رمورد خود و اموالش بدی نمی بیند و شیطان به او نزدیك نمی شود و قران از یادش نمی رود.

روایت هفتم :از امام صادق علیه السلام وارد شده كه فرمود: هر كس ‍ بر سلطانی وارد شود كه از او می ترسد به هنگام ورود و مواجهه با او آیه :كهیعص (141)را بخواند و انگشتان دست راست را ببندد به اینكه هر گاه حرفی را می خواند انگشتی را ببندد سپس حمعسق را بخواند و انگشتان دست چپ را ببندد سپس و عنت الوجوه للحی القیوم و قد خاب من حمل ظلما (142) را بخواند و در صورت او دو دست را باز كند خدای تعالی شر سلطان را از او بر می گرداند.

روایت هشتم : از امام ابوالحسن (ع ) آمده كه فرمود: وقتی از امری ،هراسناكی صد آیه از هر كجای قرآن كه خواستی بخوان سپس سه بار بگو: اللهم ادفع عنی البلا :خدایا بلا را از من دفع كن .

قران مومن را ازدید كفار پنهان می كند

روایت هشتم : ابو عمران موسی بن عمرا ن كسروی حدیث كرد گفت : عبد الله بن كلب ما را حدیث كرد او گفت : مرا منصور بن عباس از سعد بن جناح از سلیمان بن جعفر جعفری از امام رضا علیه السلام از پدرش حدیث فرمود كه ابو منذر هشام بن سایب بن كلبی بر ابی عبدالله صادق علیه السلام وارد شد فرمود: آیا تو قرآن را تفسیر می كنی ! پاسخ داد: بله . حضرت از او سئوال كرد: این آیه خدای تعالی به پیامبرش فرمود و اذا قرات القرآن جعلنا بینك و بین الذین لا یومنون بالاخره حجابا مستورا (143)وقتی قرآن می خوانی ما بین تو و بین كسانی كه ایمان نمی آورند پرده ای ساتر قرار می دهیم آن قرآنی كه مورد اشاره این آیه می باشد كه رسول خدا(ص ) آنرا می خواند و از چشم كفار پوشیده می گشت كدام آیه است . جواب داد نمی دانم فرمود: پس چگونه می گویی كه من مفسر قرآنم ؟ پاسخ داد! ای پسر رسول خدا (ص ) بر من منت گذارید و به من بیاموزید ،فرمود آیه ای در سوره كهف و آیه ای در سوره نحل و آیه ای در سوره جاثیه بدین شرح ، افرایت من التخذ الهه هواه و اضله الله علی علم و ختم علی سمعه و قلبه و جعل علی بصره غشاوه فمن یهدیه من بعد الله افلا تذكرون (144)و آیه سوره نحل : اولئك الذین طبع الله علی قلوبهم و سمعهم و ابصارهم و اولئك هم الغافلون (145)و كفه و من اظلم ممن ذكر بایات ربه فاعرض عنها و نسی ما قدمت یداه انا جعلنا علی قلوبهم اكنه ان یفقهو ه و فی آذانهم وقرا و ان تدعهم الی الهدی فلن یهتدوا اذا ابدا .(146)

اسیر همدانی در دست دیلمان

كسروی گفت : من به مردی از اهل همدان آموختم آن مرد بدست دیلمیان اسیر بود. سپس این سه آیه یادش آمد گفت من در محلات و مجالس و نگبانیهای ایشان عبور می كردم ولی مرا نمی دیدند و چیزی به من نمی گفتند تا آنكه به سرزمین اسلام رسیدم . ابو منذر می گوید من به گروهی آموختم كه با كشتی از كوفه به بغداد می رفتند و هفت كشتی بودند دزدان دریایی شش كشتی را سرقت كردند ولی كشتی كه در آن آیات خوانده شد سالم ماند. و روایت شده است كه آن مرد كه از او این آیات سئوال شد كه مقصود از قرانی كه بواسطه آن حجاب پدید می آیدكدام است خضر بوده است .

روایت دهم : برای گشودن بسته شده و افسون شده این آیات را در كاغذی بنویسند و بر او بیاویزند : انا فتحنا لك فتحا مبینا لیغفر لك الله ما تقدم من ذنبك و ما تاخر و یتم نعمته علیك و یهدیك صراط مستقیما (147)سپس بنویسد : و من آیاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا الیها و جعل بینكم موده و رحمه ان فی ذلك لآیات لقوم یتفكرون فاذا دخلتموه فانكم غالبون ففتحنا ابواب السماء بماء منهمر و فجرنا الارض عیونا فالتقی الماء علی امر قد قدر قال رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی و تركنا بعضهم یومئذ یموج فی بعض و نفخ فی الصور فجمعناهم جمعا كذلك حللت فلان بن فلانه عن بنت فلانه لقد جائكم رسول من انفسكم عزیز علیه ما عنتم حریص ‍ علیكم بالمومنین رووف رحیم فامن تولوا فقل حسبی الله لا اله الا هو علیه توكلت و هو رب العرش العظیم .

قسم سوم

آیاتی كه مربوط به اجابت دعاهاست و همه قرآن برای اجابت دعا بعد از قرائت آن مناسب است و بعضی از روایات در آداب دعا گذشت و بر آیاتی از قرآن تاكید شده كه بعد از آن دعا اجابت می گردد بعضی از آنها را ذكر می كنیم :

روایت اول : امام جعفر بن محمد علیه السلام از پدرش و از پدرانش ‍ از پیامبر(ص ) نقل فرمود كه پیامبر(ص ) فرمود:وقتی خدای عز و جل خواست سوره فاتحه الكتاب و آیه الكرسی و شهد الله و قل اللهم مالك الملك تا بغیر حساب را نازل كند این آیات به عرش چسبیدند (79) د رحالیكه بین ایشان و خدای تعالی پرده ای نبود عرضه داشتند؟ پروردگارا آیا ما را به سرزمین گناه و سرزمین گناهكاران می فرستی و ما با طهارت و قدس آویخته بودیم . خدای سبحان فرمود: قسم به عزت و جلالم !هیچ بنده ای نیست كه شما را بعد از نماز واجبش ‍ بخواند جز آنكه او را در حظیره قدس با همه نعمت هایی كه دارد، وارد می كنم و الا هر روز به او با چشم نهان خود هفتاد بار بنگرم و الا هر روز هفتاد حاجت ویرا كه كمترین آن مغفرت و آمرزش است بر آورم و الا از هر دشمنی او را حفظ نمایم و او را بر دشمنش پیروز كنم و چیزی بین او و ورود به بهشت را جز مرگ نمی گیرد.

روایت دوم :در بعضی از روایات دیدم كه دعا بعد از ده بار قرائت سوره جحد به هنگام طلوع آفتاب در روز جمعه مستجاب است .

روایت سوم از امیرالمومنین (ع ) روایت شد: هر كس صد آیه از هر كجای قرآن كه خواست بخواند آنگاه هفت بار بگوید : یا الله اگر بر صخره ای نفرین كند خدای تعالی آنرا بشكافد.

فصل درخواص متفرقه

حدیث اول :

درست از ابی عبد الله از رسول خدا (ص ) روایت كرد كه آن حضرت فرمود: هر كس سوره الهیكم التكاثر را به هنگام خواب بخواند از فتنه قبر محفوظ می گردد.

حدیث دوم :از امام صادق علیه السلام روایت شده كه قرآنی در دریا افتاد، همه آیات آن از بین رفت جز این آیه الا الی الله تصیر الامور .

حدیث سوم :از امام علی (ع ) در فرق بین قرآن و فرقان سئوال شد كه آیا قرآن و فرقان دو چیزند یا معنایشان یكی است ؟ فرمود: قرآن به همه كتاب گویند و فرقان به آیات محكم كه عمل به آن واجب است گفته می شود.

حدیث چهارم :اولین آیات نازله بر رسول خدا (ص ) اقرا باسم ربك تا آخر می باشد و آخرین آیات نازله بر آنحضرت اذا جاء نصرالله می باشد.

حدیث پنجم :از امیرالمومنین (ع ) روایت شده كه آن حضرت فرمود:هر كس سه بار به هنگام ورود به بستر قل هو الله احد را بخواند خدای تعالی پنجاه هزار فرشته بر او موكل می كند كه آن شب او را حفظ نمایند. و صدوق در كتاب توحید نقل كرده است كه :قرائت آن كفاره پنجاه سال گناه است .

حدیث ششم :ابوبكر خفری از امام صادق علیه السلام نقل كرد :هر كس به خدای تعالی و روز قیامت اعتقاد دارد بعد از نماز واجب سوره قل هو الله احد را رها نكند زیرا هر كس آنرا بخواند، خدای تعالی خیر دنیا و آخرت را برایش جمع می كند و وی و پدر و مادر و فرزندانش را می آمرزد.

حدیث هفتم :حماد بن عیسی بدون واسطه از امیرالمومنین و ان حضرت از رسول خدا(ص ) نقل كرد كه رسول خدا(ص ) فرمود:دعایی شما را تعلیم می كنم كه قرآن را فراموش نكنید و آن دعا این است بگو:

اللهم ارحمنی بترك معاصیك ابدا ما ابقیتنی

بار خدایا به من رحم نما به اینكه همیشه گناهان را ترك كنم مادامی كه زنده هستم .

فارحمنی من تكلف ما لا یعنینی و ارزقنی حسن النظر فیما یرضیك و الزم قلبی حفظ

پس به من رحم كن كه تكلف چیزی كه به درد من نمی خورد نكنم و نظر خودش به آنچه كه تو را راضی می نماید به من عنایت فرما و قلب مرا

كتابك كما علمتنی و ارزقنی ان اتلوه علی النحو الذی یرضیك عنی اللهم نور بكتابك

ملزم به حفظ كتابت نما چنانكه كتابت را به من آموختی و مرا توفیق ده كه قرآن را به صورت كه تو را راضی می كند بخوانم خدای من ! چشمانم را

بصری و اشرح به صدری واطلق به لسانی و استعمل به بدنی و فونی به علی ذلك و اعنی

به واسطه قرآن نورانی گردان ! و سینه ام منشرح نما!و زبانم را به آن گویا نما! و قرآن را در بدنم به كار بگیر! و به واسطه قرآن مرا بر آن قدرت بده ! و مرا بر استفاده از آن توانا نما!

علیه لایعین علیه الا انت ،لا اله الا انت

و مرا بر آن یاری نما و هیچكس جز تو كمكی بر آن نمی تواند بنماید خدایی جز تو نیست .

و گفت : همین را یكی از اصحاب از ولید بن صبیح و حفص ‍ اعور از امام صادق نقل كرد.

حدیث هشتم :از امام صادق علیه السلام وارد شد كه فرمود: هر كس ‍ یك روز از او بگذرد و در نمازش قل هو الله احد را نخواند در روز قیامت به او می گویند تو از نماز گزاران نیستی .

حدیث نهم :از آن حضرت وارد شده كه : هر كس جمعه ای بر او بگذرد و در آن قل هو الله احد را نخوانده باشد، سپس بمیرد بر دین ابو لهب مرده است .

حدیث دهم :و از آن حضرت نقل شده كه فرمود: هر كس مرضی یا سختی به او برسد و در مرض و سختی اش سوره قل هو الله احد را نخواند و بعد از آن مرض یا سختی اش بمیرد از اهل آتش است .

حدیث یازدهم :قاسم بن سلیمان از ابی عبد الله السلام و آن حضرت از پدرش امام باقر(ع ) نقل كرد كه فرمود: هیچگاه مردی بعضی از قرآن را به بعضی دیگر از قرآن نزد جز آنكه كافر گردید.

حدیث دوازدهم :عامر بن عبدالله بن خزاعه از ابی عبدالله علیه علیه السلام نقل كرده است كه آن حضرت فرمود: هیچ بنده ای آخر سوره كهف را نخواند جز آنه در همان ساعت دلخواهش بیدار می شود.

حدیث سیزدهم :زهری می گفت : از حضرت علی بن الحسین علیه السلام پرسیدم : كدام اعمال بهتر است ؟ فرمود: عمل حال و مرتحل افضل است پرسیدم ؟ مقصود از حال و مرتحل چیست ؟ فرمود: اینكه قرآن را بگشایی و ختمش كنی هر گاه كه ابتدا كردی به پایانش برسانی .

حدیث چهاردهم :از امام جعفر علیه السلام روایت شده كه فرمود هر كس سوره بنی اسرائیل را در هر شب جمعه بخواند نمیرد تاحضرت قائم علیه السلام را درك كند و با او محشور باشد و هر كس سوره كهف را هر شب جمعه بخواند جز با شهادت نمیرد و خدای تعالی او را با شهدا محشور كند.

حدیث پانزدهم :از آن حضرت روایت شده كه فرمود: هر كس در نماز وتر خود معوذتین و قل هو الله احد را بخواند به بگویند :بشارت باد تو را كه نمازت قبول شد.

حدیث شانزدهم :عمر بن یزید از پدرش از امام صادق علیه السلام نقل كرد كه فرمود: هر كس قل هو الله احد را ده بار به هنگام خروج از منزلش بخواند، پیوسته در حفظ و حراست خدا باشد تا آنكه به منزلش باز گردد.

حدیث هفدهم :تعویذ برای كرمهایی كه جالیزها و زراعت را می خورند. بر چهار نی یا كاغذ دعای زیر را بنویسند و بر چهار نی گذاشته و در چهار جانب جالیز یا زراعت بگذارند.

یا ایها الدواب و الهوام و الحیوانات اخرجوا عن هذه الارض والزرع

ای جنبندگان و خزندگان و حیوانات از این زمین و زراعت به سوی محل خراب خارج شوید

الی الخراب كما خرج ابن متی من بطن الحوت و ان لم تخرجوا ارسلت علیكم شواظا

چنانكه حضرت یونس از شكم ماهی خارج گردید و اگر خارج نشوید شراره های آتش و مس

من نار و نحاس فلا تنتصران الم تر الی الذین خرجوا من دیارهم و هم الوف حذر الموت

بر شما فرو ریزم در آن صورت یاری نشوید آیا نمی بینید به كسانی كه از ترس مرگ از سرزمین خویش بیرون رفتند در حالیكه هزاران نفر بودند.

فقال لهم الله موتوا فماتوا اخرج منها فانك رجیم فخرج منها خائفا یترقب سبحان الذی

خدای تعالی به ایشان فرمود بمیرید پس ایشان مردند از آن خارج شو تو رجیم هستی از آنجا خارج شد در حالی كه ترسان بود و انتظار می برد.

اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی كانهم یوم یرونها لم یلبثوا

منزه است خدایی كه بنده خویش را به هنگام شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی برد. مثل آنكه آنروز وقتی

الا عشیه او ضحیها فاخرجنا هم من جنات و عیون و زروع و مقام كریم و نعمة كانوا فیها

آنرا ببینند گویا شبی و یا روزی در آن بیشتر درنگ نكرده بودند. پس ایشان از بهشت و چشمه ساران و زراعت گاهها .

فاكهین فما بكت علیهم السماء والارض و ما كانوا منظرین اخرج منها فما یكون لك ان تتكبر

و جایگاه نیكو و نعمت هایی كه در آن متنعم بودند بیرون كردیم پس آسمان و زمین برایشان نگریست و مهلتی نداشتند از آن خارج شوید شما حق ندارید

فیها فاخرج انك من الصاغرین اخرج منها مذموما مدحورا فلنا تینهم بجنود لا قبل لهم

كه در آن كبر بورزید خارج شو تو از حقیرانی از آن خارج شو در حالیكه نكوهش شده و رانده شده ای هستی پس ‍ لشكریانی بی پایان برایشان

بها و لنخرجنهم منها اذله و هم صاغرون

فرود آورم و ایشان را از آن سرزمین به خواری بیرون كنم در صورتی كه تحقیر شده اند.

حدیث هیجدهم :از سمرة بن جندب نقل شده كه رسول خدا(ص ) فرمود: هر كس وضو بگیرد و به قصد مسجد از خانه خارج شود و به هنگام خروج از خانه بگوید بسم الله الذی خلقنی فهو یهدین (148)بنام خدای كه مرا خلق كرد پس ‍ او مرا هدایت می كند. خدای تعالی او را به ایمان هدایت می كند و اگر بگوید و الذی یطعمنی و یسقین (149)آنكه غذایم می دهد و سیرابم می كند. خدای تعالی از غذاهای بهشتی به او می خوراند و از نوشیدنیهای بهشتی به او می نوشاند و اگر بگوید: و اذا مرضت فهو یشفین (150)اگر مریض شدم خدای مرا شفا می دهد خدای تعالی آنرا كفاره گناهانش قرار می دهد و اگر بگوید: و الذی یمیتنی ثم یحیین آن كه مرا می میراند سپس زنده می كند. حق سبحان او را به مرگ شهدا می میراند و به زندگی سعادتمندان زنده اش می كند و اگر بگوید و الذی اطمع ان یغفر لی خطیئتی یوم الدین خدایی كه امید دارم كه در روز قیامت مرا بیامرزد و خدای تعالی همه گناهان او را بیامرزد گرچه از كفهای دریا بیشتر باشد. و اگر بگوید: رب هب لی حكما و الحقنی بالصالحین (151)خدایا به من حكمت بیاموز و به صالحان ملحق گردان خدای تعالی به او حكمت و علم می آموزد و او را به شایستگان ملحق می كند وقتی بگوید: واجعل لسان صدق فی الآخرین (152)خدایا نامم را بر زبان اقوام آتیه نیكو نما و سخنم را دلپذیر گردان (ترجمه قمشه ای ) خدای تعالی برای او كاغذی سپید می نویسد كه فلانی از راستگویان است و اگر بگویند: واجعلنی من ورثه جنة النعیم (153)و مرا از وارثان نعمت قرار بده و خدای تعالی به او منازلی در بهشت عطا می كند و اگر بگوید واغفرلابی (154) پدرم را بیامرز. خدای تعالی پدر و مادر او را بیامرزد.

حدیث نوزدهم :از پیامبر (ص ) روایت شده كه فرمود: هر كس آیه زیر را به هنگام خواب بخواند: قل انما انا بشر مثلكم یوحی الی انما الهكم اله واحد فمن كان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرك بعباده ربه احدا (155)نوری از مسجد الحرام درخشش می كند كه در آن ملایكه ای هستند كه تا هنگام صبح برای او استغفار می كنند.

خاتمه و راهنمایی

حال كه فضیلت ذكر و دعا را دانستی و آداب آندو را فهمیدی كه بهترین آن دعا و ذكر پنهانی است و فضیلت آن از هفتاد برابر عبادت آشكار نیز بیشتر است ، بدان كه این سخن از امام باقر و یا امام صادق علیهما السلام در روایتی كه زراره ازایشان نقل كرده است كه : ثواب ذكر پنهانی در نفس مرد را جز خدای نمی داتند، اشاره به قسم سوم از اقسام ذكر است كه بهتر از آن دوی اول است یعنی ذكر پنهانی و نهانی همان است كه در نفس مرد است و جز خدای نمی داند.

بهترین طاعات

بدان كه غیر این اقسام سه گانه ذكر، قسم چهارمی نیز موجود است كه افضل از همه اینهاست و آن یاد خدا به هنگام برخورد با اوامر و نواهی اوست كه امر را انجام دهد و نهی را به خاطر ترس از خدا و مراقبت او ترك كند. و ابو عبیده خزاعی از امام صادق علیه السلام روایت كرد كه آن حضرت (ع ) فرمود:آیا تو را خبر ندهم به مشكلترین تكلیفی كه خدا واجب كرده است ؟ پاسخ داد: بله سپس فرمود: مشكلترین تكلیفی كه خدا واجب كرده است رعایت انصاف بامردم و كمك و یاری به برادر مسلمان و یاد زیاد خداست ، اما مقصود از یاد خدا گفتن : سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اكبر نیست گرچه این هم یاد خداست ؛بلكه مقصودم یاد آوری خدا به هنگام برخورد با حلالها و حرامهای الهی است كه اگر به طاعتی برسد به آن عمل می كند و اگر به معصیتی برسد آن را ترك می نماید. نظیر این حدیث گفتار جد بزرگوار آن حضرت سید المرسلین است كه فرمود: هر كس ‍ طاعت خدای كند خدای تعالی را بسیار ذكر كرده است اگر چه نمازها و روزه و تلاوت قرآن او اندك باشد. بنابراین حدیث نبوی ، طاعت خدا راذكر كثیر قرار داده است ،با آنكه نماز و روزه و تلاوت قرآن شخص اندك است .

مثل این سخن حدیث پیامبر(ص ) است كه فرمود: خدای جل و علا می فرماید: من هر سخن حكمت آمیزی را قبول نمی كنم در صورتی كه مقصود گوینده هوای نفسانی باشد و اگر هدف و خواسته بنده محبت و رضایت من بوده باشد سكوت او را حمد و به عنوان وقار قرار می دهم گرچه سخن نگفته باشد. پس بنگر چگونه مدار قبولی و ثواب بر عمل بر امور باطنی گذاشته شده است كه آیا در قلب ذكر خدا و آرامش به حق و مراقب او موجود است یا خیر؟ و هر سخنی از بنده مورد قبول قرار نمی گیرد ،بلكه هر سخنی كه از قلب برخاسته باشد و میل به خدای سبحان داشته باشد و اوامر خدای را اطاعت كند و از خشم او پرهیز كند با چنین اوصافی سكوتش را حمد قرار می دهیم و این نظیر گفتار آن حضرت است كه فرمود: گرچه نمازش اندك باشد و نزدیك به این گفتار گفتار آن حضرت است كه دعا با نیكوكاری بسان نمك در طعام است پس كم دعا با افعال خیر كافی است

تقوی

و خبر داد(80) دعا و ذكر بسیار با عدم اجتناب از نواهی الهی سودی نمی بخشد. چنانكه در گفتار آن حضرت آمده است كه داستان كسی كه دعا می نماید ولی عمل نمی كند مثل كسی است كه بی چله كمان تیر بیاندازد. دعا با خوردن حرام مثل بنا روی آب است . و در وحی قدیم آمده است :عمل با غذای حرام مثل آب الك كردن است . و فرمود:بدانكه اگر نماز بگذاری تامثل كمان منحنی شوی و سكوت نمایی تا مثل میخ گردی سودی ندارد. مگر آنكه تقوایی داشته باشی كه شما را از مناهی الهی باز دارد. و فرمود :اصل دین ورع است ورع پیشه كن از عابدترین بندگانی و اهتمام به تقوا باید بیشتر ازاهتمام به عمل بدون تقوا باشد، زیرا عملی كه با تقوی توام باشد هرگز كم نیست و چطور میتوان عمل با تقوی را كم شمرد در صورتی كه خدای تعالی قبولش می كند ،زیرا خدای فرمود: انما یتقبل من المتقین (156)(81) پس تقوی مدار قبولی عمل است . بدانكه از امام جعفر صادق از تفسیر تقوی پرسیدند؟ فرمود:تقوی آن است كه خدای تعالی تو را در موردی كه امر كند غایب نبیند و در موردی كه نهی كرده است حاضر نبیند.

این گفتار عینا گفتار آن حضرت در ابتدای باب است كه فرمود: اما به هنگام حلال و حرام یاد خدا كند ،اگر طاعت است آنرا بیاورد و اگر معصیت است از آن دست بكشد و این حد تقوی است و این ذخیره برای پیمودن راه بهشت كافی است ، بلكه سپر نگهداری از مهالك دنیا و آخرت است و تقواست كه هر زبانی ثناگوی آن و شرافت هر انسانی بدان است . و قران از مدح آن پر است و در شرافت آن این گفتار حق كافی است و لقد وصینا الذین اوتوا الكتاب من قبلكم و ایاكم ان اتقوا الله (157)

و اگر درعالم خصلتی كه برای بندگان ،بهترین خصلت باشد و به از همه اعمال ،خیرات را برای او جمع كند و گرانمایه تر از همه باشد و سزاوار ترس و رواكننده حاجت باشد، اگربهتر از این خصلت یعنی تقوی پیدا می شد خدای به حكمت و رحمت خود آنرا به بندگانش وصیت می كرد پس چون تنها این خصلت را سفارش كرد پس اولین و آخرین را در آن جمله كرده است و بر آن اقتصار نمود، معلوم می شود كه تقوی نهایتی است كه نباید از آن تجاوز كرد و ایستگاهی پایین تر از آن نیست و قرآن پر از مدح تقوی است و خصلت هایی را در مدح آن شمرده است :

(سیزده فایده تقوا)

اول تقوا را مدح كرده و ستوده به اینكه و ان تصبروا و تتقوا فان ذلك من عزم الامور (158)و اگر صبر پیشه كرده و پرهیزگار شوید (البته ظفر یابند) كه ثبات و تقوی سبب نیرومندی و قوت اراده در كارهاست .

دوم :حفاظت و نگهداری از دشمنان و ان تصبروا و تتقوا لا یضركم كید هم شیئا (159). اگر صبر پیشه كرده و پرهیزگاری نمایید نیرنگ دشمنان به شما ضرری نمی زند.

سوم :تایید و پیروزی الهی با تقوی بدست می آید. ان الله مع المتقین (160)خدای با پرهیزگاران است .

چهارم :اصلاح با تقوی حاصل می شود : یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله وقولوا قولا سدیدا یصلح لكم اعمالكم (161)

ای اهل ایمان متقی و خداترس باشید و همیشه به حق و صواب سخن گویید تا خدا اعمال شما را به لطف خود اصلاح فرماید.

پنجم :بخشش گناهان با تقوای الهی و یغفر لكم ذنوبكم وخدای گناهان شما را می بخشد.

ششم :محبت خدا با تقوا بدست می آید : ان الله یحب المتقین (162)خدای متقین رادوست دارد.

هفتم :پذیرش الهی : انما یتقبل الله من المتقین (163)خدای اعمال را تنها از پرهیزگاران قبول می كند.

هشتم :اكرام الهی ان اكرمكم عند الله اتقیكم (164)كریمترین مردم نزد خدا با تقواترین آنهاست .

نهم :بشارت به هنگام مرگ الذین آمنوا و كانوا یتقون لهم البشری فی الحیوة الدنیا و فی الآخره (165).

آنانیكه ایمان آورند و تقوی پیشه كردند در زندگی دنیا و آخرت بر آنها بشارت است .

دهم :نجات از آتش ثم ننجی الذین اتقوا (166)سپس ‍ تقوی پیشه گان رانجات می دهیم .

یازدهم :خلود در بهشت اعدت للمتقین (167)بهشتی كه برای پرهیزگاران آماده شده است .

دوازدهم : آسانی حساب : و ما علی الذین یتقون من حسابهم من شی (168)بر آنانیكه تقوی را پیشه كردند حسابی نیست .

سیزدهم :نجات از سختیها و رزق حلال من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب (169) هر كس از خدای بترسد خدای تعالی برای او گشایش قرار می دهد و از راهیكه گمان نمی برد به او روزی می دهد. نگاه كن چگونه تقوی همه خصلت های سعادت بار را در خود جمع كرده است سپس بهره خود را از تقوی فراموش نكن !



استفاده از آیه و من یتق الله

آنگاه به آیه اخیر و معنای آن توجه كن ! این آیه بر اموری دلالت می كند:

اول : اینكه تقوی قلعه ای غیر قابل نفوذ و پناهگاهی نگه دار است ، زیرا خدای تعالی فرمود: یجعل له مخرجا نظیر این آیه سخن آن حضرت است كه فرمود: اگر آسمانها و زمین بر بنده ای بسته گردند، سپس پرهیزگاری از خدا را پیشه كند خدای تعالی برای او خروج و نجاتی قرار می دهد.

دوم : تقوا گنجی كافی و مكفی است :زیرا خدای تعالی فرمود: و یرزقه من حیث لا یحتسب از راه غیر قابل حساب به او روزی می دهد.

سوم :آیه دلالت می كند بر فضیلت توكل و اینكه خدای تعالی ضامن مهمات و مشكلات متوكل است به اینكه خود كفایت امر آنها را می نماید چون فرمود: فهو حسبه او كفایتش می كند و كدام كس از خدای راستگوتر است ؟ و به همین خاطر پیامبر(ص ) فرمود: اگر مردم همین آیه را می گرفتند ایشان را كافی بود.

چهارم : خدای تعالی به بندگان ، خویش را معرفی كرد به اینكه او بر آنچه كه می خواهد تواناست و چیزی نمی تواند او را ناتوان كند و هیچ مطلوبی نمی تواند از اراده اش امتناع كند،زیرا خدای تعالی فرمود: ان الله بالغ امره خدای تعالی امرش را به بنده متقی می رساند تا آنكه مردم به وعده الهی اطمینان كنند و تقوی پیشه كنند و اینكه خدا ایشان را كافی است .

از امام صادق علیه السلام سئوال شد كه تعریف توكل چیست ؟ فرمود: متوكل با خدا، از كسی نترسد. و این آیه بندگان را به مطلوب می رساند و آنكس كه خواهان هدایت است ارشادش می كنند.

احمد بن حسین میثمی از مردی از یارانش نقل كرد كه جواب امام صادق علیه السلام به مردی از اصحابش خواندم كه در آن نوشته بود: اما بعد، من تو را به تقوای خدا سفارش می كنم زیرا خدای تعالی ضمانت متقین را كرده است كه او را در امور نامطلوب به امور محبوب هدایت كند، و او را از راهی كه امید ندارد روزی دهد، خدای عز و جل فریب نمی خورد و به آنچه نزد خداست نمی رسند ،مگر آنكه طاعت شود انشاء الله .

و از امام باقر علیه السلام از رسول خدا روایت شده كه آن حضرت فرمود: خدای تعالی می فرماید:

قسم به عزت و جلال و عظمت و كبریا و نور و علو و بزرگیم ! هیچ بنده ای ،خدای خود را بر هوای خود اختیار نمی كند جز آنكه كار را بر او سخت می گیرم و دنیایش را بر او بپوشانم و قلبش را مشغول دنیا كنم و به او از دنیا نمی دهم جز آنكه برایش مقدر كردم و قسم به عزت و جلال و عظمت و كبریا و نور و علو و بزرگیم ! هیچ بنده ای هدایت مرا بر هوای خود بر نمی گزیند جز آنكه ملایكه خود را حافظ او قرار می دهم و آسمان و زمین روزی وی را كفایت و سرپرستی می كنند، و من دنیا را بالاتر از تجارت هر تاجری برای او می آورم در حالیكه دینار مقهور بنده من است . ابو سعید خدری گفت : در زمان مراجعت رسول خدا از احد در حالیكه مردم در اطرافش ‍ حلقه زده بودند و او به درخت طلحه پشت داده بود فرمود: ای مردم به اصلاح آخرت خود كه خدای شما را به آن تكلیف كرده ، روی آورید و از دنیایی كه خدای تعالی آنرا ضمانت كرده است روی برگردانید و به اعضایی كه به نعمت الهی تغذیه شده اند، معصیت وی نكنید و متعرض خشم الهی نشوید و كارتان التماس مغفرت از وی باشد، و همت خود را صرف در تقرب به وی نمایید به اینكه با اطاعتش به او نزدیك شوید و هر كس به بهره دنیوی مبادرت كند بهره اخروی او نیز همانست و از آخرت بهره ای نمی برد، ولی هر كس مبادرت به بهره های اخروی كند بهره دنیوی وی به وی می رسد و مقاصد اخروی را نیز درك می كند.

عبد الله بن سنان از ابی عبدالله (ع ) نقل كرد كه فرمود: هر مومنی كه به محبوبهای الهی روی آورد ،و آنها را بپذیرد خدای تعالی به وی رو آورد و هر چه را كه بنده دوست دارد می پذیرد و هر كس به خدای تعالی چنگ زند خدای تعالی او را معصوم نگه می دارد و هر كس خدای به او روی آورد و قبولش كند و او را محفوظ بدارد، هیچ نگرانی ندارد گر چه آسمان و زمین ویران شوند و اگر حوادث تلخی بر اهل زمین نازل شود و بلا شامل حال ایشان گردد او در حرز و پاسداری خدا از همه بلاهاست آیا خدای تعالی نفرمود: ان المتقین فی مقام امین (170)متقین در مقام امین هستند؟

فصل قاضی وزن مومن

محمد بن یعقوب در حدیثی مرفوع از اسحاق بن عمار از امام صادق علیه السلام نقل كرد كه آن حضرت فرمود: در بنی اسرائیل پادشاهی بود و قضاوت وی را قاضیی بر عهده داشت (از قضا مساله ای پیش آمده و) و پادشاه می خواست كسی را برای آن بفرستد. به قاضی گفت : مردی امین برای این ماموریت پیدا كن . قاضی برادری داشت كه مردی راستگو بود و زنی از نسل انبیا در خانه او بود. قاضی به پادشاه گفت : مردی مطمئن تر از برادرم سراغ ندارم . قاضی برادر خود را خواست تا او را به آن ماموریت بفرستد آن مرد دوست نداشت كه به ماموریت برود و به برادرش گفت من دوست ندارم كه زنم را تنها بگذارم پس قاضی سوگندش داد كه قبول كند مرد ناچار پذیرفت و به برادرش گفت : برادرم هیچ چیزی برای من از زنم مهمتر نیست تو از او مواظبت نما و خود احتیاجات او راكفالت كن ! قاضی پذیرفت . و آن مرد به ماموریت رفت . زن او نیز به مسافرت شوهرش تمایل نداشت . پس از رفتن آن مرد قاضی به منزل او می آمد و از احتیاجاتش ‍ می پرسید و آنها را بر می آورد (كم كم ) از آن زن خوشش آمد و او را به خود خواند زن ابا كرد. قاضی قسم خورد كه اگر تسلیم خواسته من نشوی من به پادشاه خواهم گفت كه تو عمل ناشایسته انجام دادی . زن پاسخ داد: هر چه می خواهی بكن من به خواسته تو تسلیم نمی شوم قاضی پیش پادشاه آمد و گفت : زن برادرم عمل ناشایسته انجام داده و در نزد من به اثبات رسیده است ، پادشاه به او گفت : او را پاك كن ! قاضی به پیش زن آمد و گفت پادشاه مرا امر به سنگسار كردن تو كرده است چه می گویی ؟ یا به خواسته من سر تسلیم فرود می آوری و الا سنگسارت می كنم . زن پاسخ داد: من هرگز به این عمل تن ندهم هر چه می خواهی بكن . پس زن را از شهر بیرن آورد و چاله ای كند و با مردم او را سنگسار كردند. وقتی مطمئن شد كه زن مرد، او را رها كرد و به شهر باز گشت . شب شد ،هنوز زن رمقی داشت و به خود تكانی داد و از چاله بیرون آمد و با زحمت خود را بر زمین كشید تا از شهر خارج شد و به دیری رسید كه مردی راهب در آن زندگی می كرد در بیرون دیر مقابل در آن خوابید وقتی صبح شد راهب در را باز كرد ناگهان با زنی مواجه شد از او قضیه را پرسید زن ماجرا را گفت : دل راهب به حالش سوخت و او را وارد دیر نمود راهب مردی درست كار بود جز فرزندی كوچك كسی را نداشت . شروع به مداوای زن كرد تا آنكه جراحت های وی بهبود یافت و پسر كوچكش را به او سپرد زن آن بچه را تربیت و نگهداری می كرد. كارهای راهب بعهده قهرمان یعنی وكیل وی بود.(وقتی زن را دید) ا زاو خوشش آمد و او را به خود خواند زن ابا كرد و قهرمان هر چه كوشش كرد فایده ای نداشت به وی گفت : اگر به این عمل تن دهی من در كشتن تو كوشش خواهم كرد گفت : هر چه خواهی كن .قهرمان كودك را گرفت و گردنش را شكست و به پیش صاحب دیر آمد و گفت : زن فاجره ای را پناه دادی و پسرت را به او سپردی ،ولی پسرت را كشت راهب آمد وقتی فرزند خود را به آن حال دید به او گفت : چرا چنین كردی ؟ زن ماجرا را گفت راهب گفت : بعد از این واقعه دیگر خوش ندارم كه در این دیر باشی خارج شو! و پس زن شب هنگام از دیر بیرون كرد و مقدار بیست درهم به عنوان توشه راه به وی داد، و به وی گفت این پولها به عنوان توشه راهت باشد خدا تو را كافی است . زن به هنگام شب از دیر بیرون آمد و به هنگام صبح وارد دهی شد ناگهان دید مردی را بر دار آویخته اند آن مرد زنده بود از داستان آن مرد پرسید گفتند: بیست درهم بدهكار است و رسم ما چنین است كه هر كس بدهكار باشد او را دار می زنیم تا مال را به صاحبش برساند پس بیست درهم بیرون آورد و به طلب كار داد گفت : او را نكشید مردم او را از دار پایین آوردند مرد مصلوب به زن گفت : هیچكس حقی بالاتر از حق تو بر گردن من ندارد، مرا از چوبه دار و مرگ نجات دادی هر كجا كه خواهی بروی من با تو هستم آن مرد به همراه زن راه افتاد تا به ساحل دریا رسیدند. كنار دریا عده ای از مردم در كنار دو كشتی بودند ایشان وقتی آنها را دیدند مرد به زن گفت همین جا بنشین تا بروم و كار كنم و غذا تهیه كنم و برایت بیاورم به پیش ایشان آمد و به ایشان گفت در این كشتی چه دارید؟ گفتند در این كشتی مال التجاره و جواهر و عنبر و اموال تجاری موجود هست و آن كشتی برای سواری ماست ، گفت : اموال كشتی شما چه مقدار می ارزد گفتند: اموال زیادی در آن است و ارزشی بی شمار دارد مرد گفت : من چیزی گرانبهاتر از اموال درون كشتی شما دارم پرسیدند چه داری ؟ گفت : كنیز زیباروی كه همتایی ندارد گفتند: آنرا خریداریم مرد گفت در صورتی می فروشم كه كسی از شما برود و كنیز را ببیند، ولی البته به خود كنیز چیزی نگوید و آنگاه معامله صورت گیرد و پولها را نیز به من تحویل دهید و به او نگویید تا من بروم گفتند: شرایط را پذیرفتم آنگاه كسی را فرستادند زن را ببیند. آن مرد رفت و دید و برگشت گفت هرگز همانند این زن ندیدم زن را به ده هزار درهم از او خریدند و درهمها را به او تحویل دادند و او درهمهارا گرفت و وقتی ناپدید شد تجار به پیش زن آمدند و به او گفتند :بلند شو! و به داخل كشتی بیا زن گفت : چرا؟ گفتند: ماتو را از مولایت خریدیم . زن پاسخ داد آن مرد مولایم نبود. گفتند :بلند شو! و تو را به زور می بریم زن بلند شد و با ایشان راه افتاد. وقتی به دریا رسیدند هیچكس ، دیگری را بر آن زن امین ندانست و او را در كشتی كه در او جواهر و مال التجاره بود گذاشتند و خود در كشتی دیگر نشستند. آنگاه راه افتادند. خدای تعالی طوفانی برانگیخت ایشان راغرق كرد و او با اموال بی پایان نجات یافت تا به جزیره ای از جزایر دریا رسیدند و كشتی را بست وخود در جزیره گردش كرد .در آن جزیره آب و درختان میوه وجود داشت با خود گفت : از این آب می خورم و از این میوه های درختان تغذیه می كنم و خدای را در این موضع عبادت می كنم . خدای تعالی به پیامبری از پیامبران بنی اسرائیل امر فرمود كه به پیش آن پادشاه برود و به او بگوید در این جزیره یكی از بندگان صالح من زندگی می كند و تو واهل مملكت خود را به آن جزیره بروید و در نزد این بنده من گناهان خویش ‍ را اعتراف نمایید سپس از او بخواهید كه شما را بیامرزد اگر بخشید من هم می بخشم پادشاه با اهل مملكت خود خارج شد. زنی را در آن جزیره یافتند پادشاه پیش او آمد و (به گناهان خود اقرار كرد) گفت : این قاضی پیش من آمد و مرا خبر داد كه زن برادرش عمل منافی عفت انجام داد من امر كردم كه او را سنگسار كنند و شهود پیش من شهادت نداند می ترسم كه بر حرام اقدام كرده باشم دوست دارم كه برای من طلب آمرزش كنی ؟ زن گفت : خدای تو را بیامرزد !همین جا بنشین !سپس شوهر آن زن آمد ،ولی زن را نمی شناخت به او گفت : من زنی فاضله وشایسته داشتم از نزد او برای كاری خارج شدم در حالیكه زن دوست نداشت كه من به مسافرت بروم برادرم به من خبر داد كه این زن كار ناشایست كرده است پس او را رجم نمود و من می ترسم كه مبادا د رحق زنم كوتاهی كرده باشم برای من استغفار كن ! زن گفت خدای تو را بیامرزد! بنشین ! و او را در كنار پادشاه نشانید. آنگاه قاضی آمد به زن گفت برادرم زنی (زیبا) داشت كه من از او خوشم آمد و او را به عمل زشت خواندم ولی او ابا كرد من به پادشاه خبر دادم كه این زن عمل ناشایست انجام داد و پادشاه به من فرمان داد كه او را سنگسار كنم من او را سنگسار كردم در حالیكه دروغ گفته بودم برای من طلب استغفار كن !زن گفت خدای تو را بیامرزد. سپس به شوهرش روی آورد و گفت بشنو. سپس راهب آمد و قصه خود را باز گفت . و اضافه كرد كه من شبانه او را از دیر بیرون كردم می ترسم كه درنده ای به او برخورد كرده باشد و او را كشته باشد برای من استغفار كن ! زن گفت : خدای تو را بیامرزد سپس قهرمان آمد و قصه خود را باز گفت زن به راهب گفت بشنو خدای تو را بیامرزد. آنگاه شخص مصلوب آمد و قصه خود را باز گفت زن به او گفت : خدای تو را نیامرزد! سپس به شوهرش روی آورد و گفت من زن تو هستم و هر چه شنیدی داستان زندگی من بود و من نیازی به مرد ندارم من دوست دارم كه این كشتی و اموالش را بگیری و مرا رها كنی تا آنكه خدای را در این جزیره عبادت كنم . دیدی كه از مردم چه كشیدم . مرد او را رها كرد. و كشتی و اموالش را گرفت و پادشاه و اهل مملكت او مراجعت كردند.

خدای تو را رحمت كند به تقوای این زن نگاه كن چگونه خدا او را از سه ورطه سخت نجات داد. خدای از مرگ در حال سنگسار شدن نجاتش داد و از تهمت قهرمان و از بردگی تجار او را رهانید سپس چقدر این زن بر خدای تعالی عزیز شد كه رضایت این زن با رضایت خدا مقرون گردید و مغفرت زن با مغفرت خدا توام شد و چگونه آنهایی كه درصدد حیله و نیرنگ با او برآمدند و مشكلاتی را برای زن آفریدند ،خدای تعالی ایشان را در مقابل زن خوار نموده تا آنكه از او مغفرت و رضایت طلبیدند و چگونه به او عظمت داد و یادش را بلند كرد بطوری كه به پیامبرش دستور داد كه پادشاه و قاضیان و عباد صالح را فرمان دهد كه او را به عنوان راهی و بابی برای خدا و رضایتش بدانند.

و به همین مضمون در حدیث قدسی آمده است : ای پسر آدم من غنی هستم كه هرگز فقیر نمی شوم و فرامین مرا طاعت كن تو را غنی قرار می دهم كه هرگز فقیر نشوی ای فرزند آدم ! من زنده ای هستم كه نمی میرم فرامین مرا اطاعت نما! تو را زندگی دهم كه هرگز مرگ درآن راه نیابد ای فرزند آدم ! من هرچه بخواهم به آن می گویم موجود شو، موجود می شود و امر مرا اطاعت كن تو را نیز چنان می كنم كه اگر چیزی را بخواهی به او بگویی موجود شو!موجود شود.

و از ابی حمزه نقل شده است كه گفت :خدای تعالی به داوود امر فرمود ای داوود هیچ بنده ای از بندگان نیست كه اوامر مرا اطاعت كند جز آنكه قبل از درخواست به او بدهم و او را قبل از دعا اجابت كنم . و از امام ابی جعفر باقر علیه السلام آمده است كه فرمود:خدای تعالی به داوود وحی فرمود كه : پیام مرا به قومت برسان كه هیچ بنده ای را امر به اطاعت نمی كنم جز آنكه اگر طاعت كند بر من سزاوار است كه او را طاعت كنم و بر طاعتم او را كمك كنم و اگر از من بخواهد به او بدهم . و اگر بخواند اجابتش می كنم و اگر از من حفظ طلبد او را حفظ كنم و اگر از من كفالت طلبید او را كفالت كنم و اگر بر من توكل نماید او را حفاظت نمایم و اگر همه خلایق بخواهند به او نیرنگ زنند من حایل بین او و نیرنگ ایشان می شوم .

مرد عاشق از امام صادق راهنمایی می گیرد

و از درعه بن محمد نقل شده كه مردی در مدینه كنیزی ارزشمند داشت و عشق او در قلب مردی افتاد و از او خوش ‍ آمد به امام صادق علیه السلام شكایت برد: فرمود كه متعرض ‍ دیدار او شو و هر گاه او را دیدی بگو: اسئل الله من فضله از خدای فضلش را می طلبم . آن مرد دستور امام صادق را اجرا كرد اندكی نگذشت كه برای مولای كنیز سفری پیش ‍ امد. به نزد همین مرد آمد و به او گفت ای فلانی ! تو همسایه و امین ترین مرد نزد منی و برای من سفری پیش آمده و دوست دارم كه كنیز من در نزد تو باشد مرد گفت : من زن ندارم و در خانه ام زنی زندگی نمی كند (كه كنیز تو پیش او باشد) چگونه كنیز تو در نزد من باشد؟ گفت : من این كنیز را با تو قیمت می كنم و تو ضمامن قیمت می شوی ! وقتی كه من آمدم این كنیز را به من بفروش و من وی را می خرم و اگر از او لذت بردی بر تو حلال باشد. مرد پذیرفت و با قیمت معامله را محكم كرد. مولای كنیز به سفر رفت و كنیز در مدتی نزد مرد ماند تا آنكه كام دل گرفت سپس نماینده یكی از خلفای بنی امیه برای خرید كنیز به مدینه آمد، از جمله كنیزانی كه ماموریت داشت بخرد همین كنیز بود. والی مدینه برای او شخصی را فرستاد و از او خواست كه كنیز را بفروشد مرد مدنی گفت : مولای كنیز در سفر است ولی والی او را مجبور به فروش كرد و بیش از مبلغی كه مولای كنیز قیمت كرده بود به او پرداخت . وقتی كنیز با (جمع كنیزان ) از مدینه خارج شد مولای كنیز از سفر برگشت و به نزد او آمد و اولین چیزی كه پرسید از كنیز بود كه حالش چطور است . آن مرد قصه را باز گفت و تمام قیمتی كه والی مدینه پرداخته بود، چه اصل قیمتی كه مولای كنیز معین كرده بود و چه بهره آن را ،جلوی او گذاشت . به او گفت این قیمت كنیز است مرد ابا كرد و گفت همان قیمتی كه با تو معین كرده بودم بر می دارم و بقیه پول از آن توست و گوارایت باشد. خدای تعالی به حسن نیتش با او چنین رفتاری كرد.

بدان كه تقوا دو قسمت دارد تقوای اكتساب و تقوای اجتناب . مقصود از تقوای اكتساب انجام اعمال صالح و طاعات می باشد و منظور از تقوای اجتناب ترك منهیات است تقوای اجتناب سالمتر و شایسته تر و مهمتر از تقوای اكتسابی است زیرا در صورتی كه اجتناب از محارم شود تقوای اكتسابی مفید فایده است و ثمرات فعل طاعات و تقوای اكتساب ولو اندك باشد با وجود اجتناب از محارم پاكیزه و سالم می ماند و این از لابلای مطالب مذكور كه :

دعای اندك با اعمال نیكو بسان نمك در طعام است و نظایر آن از مطالب فوق ، روشن گردید. بنابراین با تكرار آن كلام را ،طولانی نمی كنیم . و قسمت اكتساب با ضایع كردن قسمت اجتناب ثمری ندارد و این مطلب از لابلای این كتاب روشن شد و خبر معاذ دراثبات این مطلب كافی است . و نیز از گفتار آن قریشی به پیامبر(ص ) كه گفت : ما در بهشت درختان زیادی داریم حضرت فرمود:بلی ، ولی شما را بر حذر می دادم كه بر آن درختان آتشهایی بفرستید كه آنانرا بسوزاند. و از آن حضرت علیه السلام آمده است كه حسد (ش 82) حسنات را می خورد چنانكه آتش هیزم را از بین می برد،و از ائمه اطهار علیهم السلام آمده است كه فرمودند :تلاش و كوشش كنید و اگر عمل نمی كنید معصیت نكنید هر كس بنا می كند و خراب نمی كند خانه اش بالا می رود، گر چه بنایش كم باشد ،ولی كسی كه بنا می كند و خراب می كند ممكن است اصلا بنایی برایش باقی نماند. پس كوشش كن كه هر دو طرف را مراعات نمایی تا آنكه حقیقت آنرا مراعات كنی و به سلامت بمانی و غنیمت ببری . پس اگر به یكی بیشتر نمی رسی پس بهترین انتخاب ،انتخاب قسمت اجتناب است بنابراین سالم می مانی گر چه غنیمت هم نبری و در غیر اینصورت هر دو قسمت از دستت بیرون می رود و شب زنده داری و سختی آن نفعی به حال تو ندارد در صورتیكه آبروی مردم را در دهان مضمضه می كنی .

از پیامبر (ص ) روایت شده كه فرمود: شما را از پرخوری برحذر می دارم . زیرا بر قلب داغ سختی ومهر قساوت می زند و اعضا را در طاعت كند می كند و گوشها را از شنیدن موعظه گنگ می نماید شما را بر حذر می دارم از نگاه زیادی ،زیرا هوای نفس را در دل می كارد و باعث غفلت می شود و شما را بر حذر می دارم از اینكه طمع پیشه كنید ،زیرا قلب را با سختی حرص توام می سازد و مهر دنیا دوستی ،بر دل می زند و این كلید همه معاصی و گناهان است و باعث از بین رفتن همه حسنات می باشد. و این سخن نظیر گفتار آن حضرت است كه در گذشته بیان شد فرمودند: بر حذر می دارم شما را كه آتشهایی به درختانتان در بهشت بفرستید و آن ها را بسوزانید. محمد بن یعقوب با واسطه از ابی حمزه نقل می كند: گفت در نزد علی بن الحسین امام سجاد بودم مردی خدمت آن حضرت (ع ) رسید عرضه داشت ای ابامحمد! به زنان مبتلا هستم روزی زنا می كنم و روزی روزه می گیرم آیا می تواند روزه ام كفاره زنا باشد؟ حضرت علی بن الحسین (ع )فرمود: هیچ چیز نزد خدا عزیزتر از طاعت نیست به اینكه عصیان نشود پس زنا هم مكن و روزه هم مگیر .حضرت ابو جعفر علیه السلام دست او را گرفت و او را به طرف خود كشید و فرمود: آیا عمل اهل آتش می كنی و امید بهشت داری ؟!

و از پیامبر (ص ) آمده كه فرمود: اقوامی در روز قیامت می آیند حسناتی بسان كوههای تهامه دارند امر می شود كه به آتش ‍ انداخته شوند. از آن حضرت پرسیدند آیا ایشان نماز می گذاشتند؟فرمود: اینها نماز می گزاردند و روزه می گرفتند و نزدیك نیمی از شب را عبادت می كردند ،ولی وقتی اندكی از دنیا برایشان لبخند می زد بر آن می افتادند. بدان كه تو به این مرحله نمی رسی جز آنكه با نفس اماره جهاد كنی ، زیرا بدترین دشمنان نفس اماره می باشد و انسان ابتلای بسیاری به او دارد و نیز بسیار ویرا در مهالك می اندازد و بسیار پر شهوت است . خدای تعالی فرمود: فاما من طغی و آثر الحیوة الدنیا فان الجحیم هی الماوی و اما من خاف مقام ربه ونهی النفس عن الهوی فان الجنة هی الماوی (171) هر كس طغیان كند و زندگی دنیا را انتخاب كند جهنم جایگاه اوست و هر كس از مقام پروردگارش بترسد و نفس را از هواهای نفسانی باز دارد بهشت جایگاه اوست و فرمود: دشمنترین دشمنان نفس ‍ توست كه در دو پهلوی توست و از او غافل مشو و با عنان تقوی افسارش كن .

راه شكستن نفس

و با سه چیز نفس را بشكن ، اول :منع شهوات زیرا اگر از علف حیوان چموش كم كنی نرم و رام می شود.(172)دوم :بار عبادت را بر نفس بیفكن زیرا وقتی چارپا بارش زیاد شود و علفش كم گردد، ذلیل و منقاد می شود از خدا كمك خواستن و زاری به سوی وی ، به اینكه از خدا بخواهی كه تو را كمك كند، آیا به گفتار حضرت یوسف صدیق (ع ) نمی نگری كه فرمود: ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی نفس ‍ بسیار به بدیها امر می كند جز آنكه خدای تعالی رحم كند، وقتی بر این امور مداومت كردی نفس به اذن خدابرای تو منقاد می شود و این زمان تسلط بر نفس است كه بر او لگام بزنی و از شر او در امان باشی چگونه با سهل انگاری در امور نفس می توانی از نفس ایمن باشی و یا از او سالم بمانی ،با آنكه مشاهده می كنی كه نفس بد اختیار می كند و حالات نفسانی پست است آیا نفس را در حالت شهوت می بینی كه حیوانی بیش نیست و در حالت غضب سیری او را مستكبر می یابی و در حال گرسنگی مجنونش می بینی و اگر او را سیر كنی طغیان می كند و اگر ویرا گرسنه نگه داری صیحه می زند و جزع می كند پس نفس بسان الاغی بد می باشد اگر علفش ‍ دهید در می رود اگر گرسنه اش نگهداری عر عر می زند.

نفس شفاعت هیچكس را قبول نمی كند

دانشمندی می گوید: نفس شفاعت هیچكس را قبول نمی كند. از بدی نفس و نادانیش آنكه وقتی به معصیتی همت گمارد یا در شهوتی افتد اگر خدای تعالی را شفیع نمایی و سپس ‍ پیامبرش و جمیع انبیا و كتابهای خدا و همه ملایكه مقرب را به شفاعت بیاوری و مرگ و قبر و قیامت و بهشت و آتش را برای وی سان دهی نمی توانی او را لگام زنی و آرام می شود و شهوتش را ترك می كند تا آنكه بر تو واضح شود كه او پست و نادان است تو را سفارش می كنم كه هرگز از نفس به چشم بهم زدنی غافل نشوی ! زیرا نفس چنانكه خالق وی فرمود ان النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربی (173) و همین آگاهی برای عاقل كافی است . پس به تقوا لگامش زن و افسار امید را بر او بزن و با تازیانه ترس او را بران !ولی تقوا برای سركشی نكردن و نرمیدن نیاز است ،ولی ترس به دو دلیل است :

اول :نفس از معاصی بازداشته شود،زیرا بسیار به بدی امر می كند و بسیار میل به شر دارد و از آن جز با ترس شدید و تهدید باز نمی گردد.

دوم :برای اینكه از طاعت به خود عجب راه ندهد و عجب از مهلكات است ،بلكه بواسطه مذمت و عیب گیری و یاد آوری گناهان و خطاها كه باعث خواری و آتش می شود او را افسار بزنی .

و اما امیدواری به دو دلیل لازم است .

اول :برای اینكه انگیزه بر طاعت پیدا كند، زیرا اعمال خیر سنگین است و شیطان جلوی آن را می گیرد و نفس هم به كسالت و بیكاری و بطالت تمایل دارد.

دوم :امید به این خاطر كه كشیدن مشقت ها وسختیهای طاعات آسان گردد، زیرا كسی كه بداند چه می خواهد بر او خرج كردن آسان می شود آیا نمی بینی خواهان عسل هرگز در نیش ‍ زنبور فكر نمی كند ،چون یاد شیرینی عسل می كند. وكارگر در طول روز به زحمت شدید كار می كند و از آن لذت می برد به امید اینكه اجرت بگیرد. و كشاورز در سختی گرما و سرما، كار و كوشش در طول سال را به خاطر دسترسی به خرمن تحمل می كند ،بنابراین ای آگاه ! به نهایت بكوش و بر درد و رنج صبر نما!

ما ضر من كانت الفردوس مسكنه

ماذا تحمل من یوس و افتقار

تراه یمشی كئیبا خائفا و جلا

الی المساجد یمشی بین اطمار

ترجمه شعر: آنكس را كه جایگاهش بهشت است ضرر نمی رساند كه از فقر و تنگدستی چه می كشد او را در حال حزن و ترس و هراس می بینی كه به مساجد در میان كهنه پوشان می رود. حال كه اثر عبودیت قیام به طاعت و نهی ا زمعصیت است و آن بدون ترغیب و ترساندن و تشویق كردن نفس اماره میسر نمی شود زیرا حیوان سركش محتاج كسی است كه او را برد و چاروا دار كه او را سوق می دهد وقتی در پرتگاه افتاد از طرفی او را تازیانه می زند و از طرفی با نشان دادن جو، تحریك و تشویقش می كند تا بلند شود و از آن مهلكه خلاص شود زیرا كودك مغرور نادان به مدرسه نمی رود مگر آنكه پدر و مادر او را تشویق كنند ومعلم او را بترساند همینطور این نفس حیوانی سركش است كه در مقاصد پرتگاه دنیاوی افتاده است پس ترس ، تازیانه اش و امید جو راننده آن می باشد كه او را حركت می دهد و می برد.

و كودك نادان به مدرسه می رود، چون به امید ترغیب شده و بواسطه ترسانیدن ترسیده است پس ذكر بهشت و ثوابش ‍ تشویق و ترغیب نفس است وآتش و عاقبت آن تهدید و ترسانیدن نفس می باشد.



136-7 / اعراف ،185 .

137-6 / انعام ،38 .

138-10 / يونس ،57.

139-17 / اسراء ،110 و 111

140-7 / اعراف ،54.

141-مريم / اول

142-20 / طه ، 111 .

143-17 / اسراء ،45 .

144-45 / جاثيه ،23 .

145-16 / نحل ،108 .

146-18 / كهف ، 57.

147-48 / فتح ، 1.

148-26 / شعراء، 78

149-26 / شعراء،79.

150-26 / شعراء،82.

151-26 / شعراء،83.

152-26 / شعراء،84.

153-26 / شعراء،85.

154-26 / شعراء،86.

155-18 / كهف ،110.

156-5 / مائده ،27.

157-4 / نساء ،131.

158-3 / آل عمران ،186 .

159-3 / آل عمران ،120 .

160-2 / بقره ،194.

161-33 / احزاب ،71 .

162-9 / توبه ،4.

163-5 / مائده ،27.

164-49 / حجرات ، 13 .

165-10 / يونس ،63.

166-19 / مريم ،72.

167-3 / آل عمران ،133 .

168-6 / انعام ،69.

169- 65 / طلاق ،2.

170-44 / دخان ، 51 .

171-79 / نازعات ، 37 .

172-مناسبت آن اين ابيات حضرت علامه حسن زاده آملي روحي فدا است .

الله اكبر ،الله اكبر از نفس كافر كافر

چون گاو سركش ما را كشاند گاهي به اين ور گاهي به آن ور

در خواب و در خور دستي نگه دار!

تا را م گردد نفس ستمگر

جز آه و ناله نبود دوايي

بهر جلاي جان مكدر

شرمي كن اي دل از خود پسندي

آواره گردي همچو قلندر

ديوان حضرت استاد ص 75

و نيز در ديوان حضرت استاد دام ظله الوارف :

من كان ذا دراية و هوش

شبها بالاستر الچموش

فالقرب منها لگد و گاز

و الحرف في ركوبها دراز

173-12 / يوسف ،53 .